تبادل لینک
هوشمند
برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان ♫♥غروب
دلـــــتنگی♥
ارسال لینک
/دیگه کم اوردم.واقعا کم اوردم.هرکی نگام میکنه میگه رضا خیلی لاغر ضعیف شدی!راست میگن.حق دارن.زهرا با امروز دقیقا 3ماه که ازم دوری..دستم به هیچ کاری نمیره .اصلا نمیتونم درس بخونم.همش تو خودمم.الان که دارم این خاطرمو مینویسم گوشی موبایل دقیقا کنارمه...نمیدونم چرا ولی دوست دارم یه تک زنگ بهت بزنم.دوست دارم ببینم عنکس العملت چیه..زهرا وقتی شمارتو میگیرم ناخوداگاه یاد اون روزایی میوفتم که بهم تک مینداختیم که بهم بفهمونیم که به فکر همیم.زهرا به تک زنگات عادت کردم.راستش بعضی وقتها که از خواب بیدار میشم بی اختیار میرم سر گوشی ولی وقتی میبینم که حتی 1 تک زنگم ندارم دلم میگیره...هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی تنهام بذاری ...تنهایی خیلی سخته...ادمو از درون میریزه بهم..میدونی چیه زهرا هیچی ارومم نمیکنه.زهرا این3ماه مثله 30 سال برام گذشت.هر کاری میکنم نمیشه تو بگو من چی کار کنم.زهرا نمیتونم فراموشت کنم.رضات خیلی تنهاست...هیچکیرو ندارم که باهاش درد دل کنم.هیچکی...تصمیم گرفتم بهت تک بزنم اما میترسم ...میترسم...زهرا ای کاش فقط به یکی از اون حرفات پایبند بودی.یادت میاد هرشب قبل از خواب بهم اس میدادی که دوست دارم؟زهرا وقتی اینو میگفتی باورت نمیشه که با چه عشقی سرمو رو بالشت میزاشتمو می خوابیدم.اما...اما...چی بگم...هر چی بگم فایده ای نداره ...میخوام بهت تک بزنم.تصمیممو گرفتم..فقط یه تک..خدایا خودت کمکم کن ..خدایا نمیخوام زهرامو برگردونی فقط میخوام بدونم که خدایی نکرده اونم حالش مثل من خراب نباشه.بذار من غصه بخورم.بذار من داغون باشم بذار من شبا تا صبح بیدار بمونم.خدایا میخوام تک زنگ بزنم
((دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد لطفا بعدا تماس بگیرید))
وای خدا ...وای قلبم ..به خدا قلبم درد میگیره ..زهرا به خاطر من گوشیتو خاموش کردی عشقم؟میترسی بهت زنگ بزنم؟زهرا تنها راهی که میتونستم از دور ازت خبر دار شم این یه خط موبایل بود...اما خاموش کردی...اشکالیم نداره..بذار داغون شم.بذار غصه بخورم.زهرا هر وقت فکرت میاد تو ذهنم از جام بلند میشمو تو اتاقم راه میرم.هیچ کاری ازم بر نمیاد.خسته شدم از اینکه به همه بگم حالم خوبه یا خودمو بزنم به اون راهو بگم فراموشت کردم.در صورتی که...چی بگم!!!زهرا هیچی بدتر از حس خیانت نمیتونه یه مرد از پا در بیاره.نمیدونم چه بلایی داره به سرم میاد .امایه چیزیو خیلی خوب میدونم که این تازه اولشه...غم دوریت بیشتر از اینها داغونم میکنه.یه روزی میرسه که دیگه از اون رضای سر حال پر انرژی فقط اسمش به جا میمونه.زهرا بعد رفتنت اصلا حس و حال هیچ کاری رو ندارم .گلم یه سوالی دارم ازت ...چرا بهم خیانت کردی؟واقعا چرا؟با تموم نداریم به خدا هر کاری رو که تونستم برات کردم..وصعم همین بود .میدونم قبولم دارم که کم کاستی بود اما به خدا دوست داشتم.خیلی دوست داشتم.فکرت هر جایی که هستم باهامه.زهرا من هر کاری که شد رو کردم که ماله خودم باشی اما روز اخر بهم گفتی خونواده هامون بهم نمیخورن.!این حرفت مثل سیخ داغی بود که به جیگرم فرو کرد
اشق اون متن اهنگ مجید خراطهام که میگه:
حالا که رفتی و از من جدایی
سوالم اینه حقم بود خدایی
خداییش حقمه تو اوج دردم
پیشم باشی و دنبالت بگردم
بهم عاشق شدن رو یاد دادی
چقدر زود من رو دست باد دادی
خداییش ساده بودم می دونستم
زیادی تو رو سرتر می دونستم
منو از دست حرفات خسته کردی
خداییش بد منو وابسته کردی
جوونیمو ازم راحت ربودی
خداییش اونکه میگفتی نبودی
انصافا تو رفاقت کم گذاشتی
من عاشق رو اصلا دوست نداشتی
دل تنهام که رسما بود با تو
خداییش مشکل از من بود یا تو.... .
تو اگر میدانستی خنجر از دست رفیقان خوردن چه سخت است ازمن نمیپرسیدی که چرا تنهایی!
ایا تویی که داری این متنو میخونی تا حالا شده کسی بهت خیانت کنه؟؟؟شده تو 1 ساعت تموم خاطرات 4سال دوستیت تبدیل به نفرت بشه؟شده از شهرت ادماش خسته شی؟شده شبها تا دیر وقت بیدار بمونی و خهودتو سرزنش کنی؟امیدوارم هیچ کدوم از ادما به این درد دچار نشن..جدایی از کسی که یه روزی تموم عشقت بود و کسی که روز ها و ماهها رو باهاش گذروندی سخته...چرا؟؟؟چرا به هم خیانت میکنیم ؟به خدا سخته...داره گریم میگیره ...اگه تو هم بغض کردی ازت می خوام گریه کنی...کیبرد کامپیوتر با اشکام خیس شده ...خیلی دوست دارم بر گرده . هنوز بعد گذشت این همه مدت نتونستم فراموشش کنم...زهرا حالت چشات هر وقت میاد تو ذهنم دلم ضعف میره...اون چشمای تیله ای زیبات وقتی میاد تو ذهنم نا خداگاه از جام بلند میشم دستمال میگیرم اتاقمو تمیز میکنم تا فکرت از سرم بیاد بیرون اما هر کاری میکنم نمیشه...زهرا فراموش کردن فرشته ای مثل تو برام سخته..هنوز حالت گرمای دستت تو ذهنمه...یادت همیشه غروبا ازارم میده ...هیچ دختری رو نمیتونم جایگزین فرشته ای مثل تو کنم...پری روز اومدم هر چی دمه مدرست وایسادم ندیدمت...دیگه از دوریت نمیدونم چیکار کنم...خدایا خودت میدونی چیقدر دوست دارم تو این دنیا فقط تو رو دارم...وقتی میشینم پای قران خیلی اروم میشم حس میکنم درکم میکنی ...اما خدای مهربونم ازت یه چی میخوام ...ازت می خوام از عمر من کم کنی به عمر زهرا اضافه کنی...دیگه بریدم...زندگی بدون زهرا برام مشکله...زهرا عشقم عمرم کاشکی مهربون نبودی میتونستم زود فراموشت کنم...الان ساعت 2 شبه هنوز نتونستم بخوابم دیگه مسکن ها هم برام درد مند شدند...دیروز داشتم تو البومم عکس 4 سال پیشمو میدیدم ..راستش خیلی عوض شدم زیر چشمام فرو رفته لاغر شدم اما زهرا تو بر عکس من خیلی تپل شدی ..وقتی دیدمت تو خیابون خیلی دوست داشتم بر گردم بیام اما نمیدونم چرا پاهام سست شده بود رفتم جلو پله یه مغازه نشستم...از این نارا حت نیستم که رو تو بر گردوندی یا تو این 2 سال خیلی عوض شدی!!!واسه اون پسری دلم میسوزه و ناراحتم که الان باهات دوسته !زهرا تو رو به جد سادات اگه دوستش نداری و فقط برات جنبه بازیچست زیاد به خودت وابستش نکن؟؟بهم قول بده ....اخه میترسم ...میترسم سرنوشتش مثل من بشه...زهرا امثال ما که تو عشق نارو میخوریم خیلی گناه داریم میدونی چرا؟چون این جور وقت هاست که طمع تلخ خیانتو میچشیم ...زهرا هیچ کی ادمو درک نمیکنه تو این دنیا من با کی برم درد دل کنم ؟وقتی تویی که همه ی عمرمی و خودت گفتی دلسوزمی....حالا شدی غم امروز من از دیگران چه توقعی میتونم داشته باشم... من فقط با تودوست بودم.دوست داشتم ...از تو تو ذهنم یه فرشته زیبا ساخته بودم ولی نمیدونم چرا یهو همه چی خراب شد..به هرکی میگم باهات تموم کردم میخنده و جواب میده دیدی داداش رضا ...دیدی گفتم یه روزی با هم تموم میکنید...منم که هیچ جوابی ندارم بگم .نمیدونم این چه حسیه نه میتونم بگم ازت بدم میاد نه میتونم بگم ازت خوشم میاد... .جوونیم سوخت و رفت زهرا.....
" اناالله و انا الیه راجعون"
وصیعت نامه مرا با صدای بلند بخوانید و بگویید این عاقبت کسیست که با صدای بلند فریاد میزد (خیانت ممنوع)
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
به دوستان عزیزم بگویید سر مزار من نیایند...به تنهایی عادت کرده ام!
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
اسمم را با فونت کوچک روی سنگ قبرم هک کنید.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند!
روی تابوتم بنویسید: تا هستم ای رفیق ندانی كه كیستم... روزی سراغ وقت من آیی كه نیستم
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
به زهرا بگید لا اقل سالی یه بار بیاد بهشت زهرا...ضرر ندارد
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند..
از اینکه نمیتوانم در مجلس عروسی زهرا حضوریابم قبلا پوزش میطلبم.
خیلی سخته دستای کسی رو .. که دوستش داری .. که عمرته .. که عشقته .. بزاری تو دستای یکی دیگه و آروم بگی : آی ی ی غریبه .. مواظب عشقم باش .
اسمشو از موبايلت پاك مي کنی... مسيجاش ديليت مي شه... به دوستات ميگي حق ندارين جلوم اسمشو بيارين. به خودت تلقين مي كني که فراموشش کردی... اما... با جاي خاليش تو قلبت چيكار مي كني. با اين همه تشابه اسمي چيكار مي كني.. با اهنگايي كه باهاش گوش ميكردي چيكار مي كني.. وقتي غذايي كه دوس داره رو مي خوري و يادت ميادش چيكار مي كني... وقتي ازت سراغشو مي گيرن چيكار مي كني... وقتي تيكه كلامشو مي شنوي چيكار مي كني..
هر چند مال من نشدي ولي ازت خيلي چيزا ياد گرفتم. ياد گرفتم به خاطر کسي که دوسش دارم بايد دروغ بگم. ياد گرفتم هيچ وقت هيچ کس ارزش شکستن غرورمو نداره. ياد گرفتم تو زندگيم به اون که بفهمم چقدر دوسم داره هر روز دلشو به بهونه اي بشکنم. ياد گرفتم گريه هاي هيچ کس رو باور نکنم. ياد گرفتم بهش هيچ وقت فرصت جبران ندم. ياد گرفتم هر روز دم از عاشقي بزنم ولي خودم عاشق نباشم . آره من خیلی چیزا یاد گرفتم
بدترین قسمت عشق اینه که بشینی یه گوشه و با لبخند،شروع کنی به مرور همه خاطراتتون از اول آشنایی..... ولی وقتی رسیدی به آخرین خاطرات....چشات گریون باشه و نتونی به این سوال جواب بدی که: آخه چرا اینجوری تموم شد؟؟؟..
يه وقتايي كه دلت گرفته.... بغض داري... آروم نيستي.... دلت براش تنگ شده..... حوصله هيچكسو نداري.... به ياد لحظه اي بيفت كه اون همه ي بي قراري هاي تو روديد....... اما... چشماشو بست و رفت.
ساعت ها زیر دوش به کاشی های حموم خیره میشی . . . ! غذاتو سرد می خوری . . . صبونه رو شام ، ناهارو نصف شب ! لباسات دیگه به تنت نمیاد . . . همه رو قیچی می زنی ! ساعت ها به یه آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت اونو حفظ نمیشی . . . ! این قدر علامت سوالای تو فکرتو میشمری . . . تا آخرش رو بالش خیست خوابت ببره ! تنهایی از تو آدمی می سازه . . . که دیگه شبیه آدم نیست ! می دونی چیه ؟! عجیب دلتنگم . . . واسه وقتایی که عجیب دلتنگم می شدی . . . !
دختر کـہ باشــے چند کلمہ برایت دیگر مفهومش را از دست داده؛ عشقم عزیزم خانومم آرام آرام میفهمــے دیگر حتــے زیبایــے صورتت هم زیاد مهم نیست، اولین چیز مهم، ب ا ک ر ه نبودنت است...! دومین چیز، سایز ســے.نہ و باسن! و بعدش لباس و زیبایــے ...! دختر کہ باشــے :مفهوم "فردا بابام اینا میرن شمال" میدانــے چیست ...! دختر کہ باشــے :کلا خدا هم دلش بہ حالت میسوزد...! نمیدانم چرا بعضــے پسرها نفهمیدند كه دخترها براي اينكــہ هم خواب تو شوند آفريده نشده اند
می دانم که روزی مرا در آغوش خواهی گرفت.. پشیمان و با چشمانی پر از اشک... خودم را که نه، عکسم را.. عکسی که کنارش نوشته است: " بازگشت همه به سوی اوست..."
یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه بدی هاش یادت میره نامردیش یادت میره بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...
سلامتی اون بامرامی ک تودادگاه به رفیقش گفت :داداش رفاقت تاوان داره منم تاوانشو میدم..... زندان چیزی نیست مال مرده.. حرف اخرش این بود :داداش حواست ب عشقم باشه و روکرد به عشقش و گفت :عشقم منتظرم باش ولی وقتی برگشت با بغض گفت :سلام داداش سلام زن داداش..
تصور کن روزی بهم پیام بدی و جواب ندم! زنگ بزنی و تعجب کنی چرا جواب نمیدم و روزی دیگه زنگ بزنی و یکی از خانواده ام جواب بده بگه بفرمایید؟ و تو بگی کجایی؟؟! بگه منظورت اون مرحومه؟؟؟؟ چیکار میکنی؟ داد میزنی؟ گریه میکنی؟ اونوقت میگه امروز 4 روزه دفنش کردیم اون لحظه چی میــــــــگی؟ تا وقتی امروز کنارتم سعی کن دوستم داشته باشی چون ممکنه روزی بیاد و من نباشــــــم... دیروز یکی رو دفن کردن امروز یکی و فردا هــــم من...
اونروز که دلموشکست رفت گفتم برگرده براش نازمیکنم میگم دوسش ندارم. چندروزبعدبرگشت پشتش چیزی بود گفنم برام کادوخریده وقتی دیدمش نازکردموگفتم دوستت ندارم! گفت:چه خوب!بگیرکارت عروسیمه...!
سرخاک من…اونی که بیشتراذیتم کردبیشترگریه میکنه…اونی که منونخواست…بالاخره میاددیدن جسدم…اونی که حتی نیومدتولدم زیرتابوتمومیگیره…اونی که سلام نمیکردمیادبرای خدافظی…عجب روزیه اون روزحیف که خودم نیستم
دیشب بود که یاد بابا گفتن های فرزند رویاهایم افتاده بود.چقدر زیبا بود لحن صدایش و چه طنین
دلنشینی داشت نگاه هایی که به مادرش رفته بود.
چقدر شب سردی بود وقتی چشمانش را بسته بود و در رویای کودکانه اش نام تورا صدا
میزد.مادر... مادر...صدایش ارام بود ولی عشقش انقدر زیاد بود که مرا تکان داد و بیدار کرد.
دستم را بر سرش گذاشتم یاد آن روزها که تو مریض میشدی افتادم.عجیب شبیه توست کودک
رویاهایمان ارام میخندد انگار اورا در اغوش گرفته ای ولی چشمانش را بسته
یادش بخیر اولین اغوشت یادش بخیر
کودکم حرف میزند مادر دلم تنگ است!!! بابا دوستمان دارد ولی جای تورا نمیگیرد کاش
برگردی.نگاهی به چشمان اشکبارش لبهای لرزانش میکنی قدمی میگذاری برای
برگشتن...ناگهان ...
کودکم بیدار شو مادرت مادر دیگری شد
ليوان از دستم افتاد و شكست خودم گفتم:واي. پدرم گفت: قسمت بوده مادرم گفت:حيف شد ... خواهرم گفت :خيلي قشنگ بود برادرم گفت: كاشكي لنگشو داشتيم ولي چرا وقتي قلب من شكست هيچ كس به فكرش هم نبود
هی غریبه! شب عروسی کت و شلوار سیاه نپوش؛ بانوی من سیاه را دوست ندارد… بند کراواتت را بگذار او سفت کند؛ این کار را دوست دارد؛ وقتی دستانت را میگیرد؛دستانش را فشار بده این کار آرامش میکند… زحمت تاج عروسی را نکش! من سلیقه اش را میدانم برایش گرفته ام.. خلاصه کنم آقا… جان تو و جان بانوی من
مــامــــان ؟؟! لحـــافِ مـــن صــورتـــی بـــود ! چــــرا رنگـــش سفیـــد شـــده ؟! بالشــــم مثــلِ پنبــــه نـــرم بـــود ! چـــرا الآن مثـــلِ سنــگ شـــده ؟! بــابــــــا ؟؟! چـــرا همـــه جـــا تــاریکـــه ؟؟ داره بارون میـــاد نـــه ؟؟ آخـــه همـــه جـــا بوی نـــم و خـــاک میـــاد ... عشقــــــم ؟؟! آروم باش چـــرا گــریـــه میکنــــــی ؟؟! وقتـــی زنـــده بــودم ارزشــــم رو فهمیـــدی مگــــه ؟؟
پسری به دختر که تازه باهاش دوست شده بود میگه. امروز وقت داری بیای خونمون؟ دختره:مامانم نمیزاره با چه بهونه ای بیام؟ پسره: بگو میخوام برم استخر دختره اومد خونه ای دوست پسرش پسر.تو که اومدی استخر باید موهات خیس باشه برو حموم موهاتو خیس کن دختره وقتی میره حموم پسر یک یکی به دوستاش زنگ میزنه .. پسر و دوستا یک یکی میرن حموم یکی اخری که میره حموم بعد 1تا 2ساعت دیدن خیلی دیر کرده رفتن حموم دیدن دختره وپسره رگ دستاشونو با هم زدند و گوشه ای حموم افتادن و گوشه ای حموم پسر با خون اش نوشته نامردا خواهرم بود
ديدي تا حالا اگر کسي رو دوست داشته باشي دلت نمياد اذيتش کني؟ دلت نمياد شيشه دلش رو با سنگ زخم زبون بشکني؟ دلت نمياد ازش پيش خدا شکايت کني حتي اگر بره و همه چيزو با خودش ببره... حتي اگر از اون فقط هاي هاي گريه ي شبانت بمونه و عطر اخرين نگاهش... حتي اگر بعد از رفتنش پيچک دلت به شاخه نازک تنهايي تکيه کنه ديدي؟هر گوشه و کنار شهر هر وقت کسي از کنارت رد ميشه که بوي عطرش رو ميده چه حالي ميشي؟ بر ميگردي و به اون رهگذر نگاه ميکني تا مطمئن بشي خودش نبوده
متاسف شدم وقتی مردی مـُـرد !!! هنگامی که زنش را ، در آغوش غریبه روی تخت دید. متاسف شدم وقتی ، زنی ، شوهرش را دوست نداشت ، اما بچه دار شد...!! متاسف شدم وقتی ،پسری، معشوقش را به خاطر پول ، از دست داد...!! متاسف شدم وقتی ، زنی ، شوهرش را دوست نداشت ، ولی به خاطر بچه هایش ماند...!! متاسف شدم وقتی ، مردی ، ناموسش را ، به خاطر مواد، به حراج گذاشت...!! متاسف شدم وقتی ، جوانی ، ایمانش را بخاطره پول ، از دست داد. متاسف شدم شدم شدم تا همه چیز برایم دیگر عادی شد.
معلم عصبی دفتر را زوی میز کوبید وداد زد
سارا............دخترک خودش را جمع وجور کردسرش را پایین انداخت و خود را تا جلوی میز معلم کشاند
لرزان گفت:بله خانم......
معلم که از عصبانیت شقیقه هایش میزد
به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شدو داد زد (((جند بار بگم مشقاتوتمیز بنویس و دفترت را سیاه و پاره نکن فردا مادرت رو میاری مدرسه میخوام درباره دختر بی انظباطش باهاش حرف بزنم)))
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد.بغضش را به زحمت قورت داد و ارام گفت:خانوم مادرم مریض است.........ولی پدرم 'اخر ماه بهش حقوق میدن...اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد.اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که تا صبح گریه نکنه.........اونوقت.. اونوقت قول داده اگه پولی موند واسه من یه دفتر بخره که من دفترهای پارسال
داداشم
رو مجبور نباشم پاک کنم و توش بنویسم.......
اونوقت قول میدم مشقامو تمیز بنویسم..............
معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت:
بشین سارا
وکاسه اشک چشم روی گونه اش خالی شد
سیلی زد و گفت:تو به من خیانت کردی گفتم:تو هم بکن چند ماه گذشت تا اونو سوار ماشین عروسیش دیدم باخنده اومد سراغمو گفت:دیدی تونستم منم خیانت کنم! همسرش اومد ازم تشکر کرد و گفت:خیلی بامرامی بهش گفتی:چیکار کردی؟! خندیدم و رفتم.. بعدأ که فهمید سرطان داشتم! اومد و گفت:خیلی بی معرفتی چرا اینکارو کردی؟! اشک تو چشام جمع شد و گفتم:من تو عروسیت خندیدم ولی تو توی ختمم گریه نکن..
یادته یه روز بهم گفتی هروقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که نکنه یه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده… گفتم اگه بارون نیومد چی؟؟؟ بهم گفتی نمیزارم هیچ وقت اشک بریزی… گفتم هیچ وقت تنهام نزار… گفتی هرگز از کنارت نمیرم… اما حالا گریه میکنم آسمون هم نمی باره تو هم اون دور ایستادی وبهم میخندی…